1)تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
شعر عرفانی است و مخاطب آن یعنی «تو»معشوق آسمانی(خدا) است.
گنج روان: گنج قارون
معنی بیت:
عارف تنها یک هدف دارد رسیدن به قرب الاهی نه بهشت می خواهد نه گنج دنیا را. سعدی این مفهوم را در غزلی بسیار زیبا بیان کرده است:
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی(قیامت) که درآیند شاهدان(زیبایان) دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم(قبر) گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی(آرزوی) موی تو باشم
حدیث روضه(بهشت) نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان(بهشت) مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باش
2)نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
نفسی: لحظه¬ای/ دور: روزگار، همچنین«دور»به معنی مجلس شراب نوشی نیز است. در مجلس شراب، شرابخواران گرد می نشستند و ساقی با یک پیاله به هر یک جامی می داد و به آخر می رسید و دور دوم شروع می شد. بسته به ظریفت افراد داشت که چند دور بتوانند سر حال بمانند و از مستی نیفتند.
معنی بیت:
در این فراق بی قرارم و هر دم در حالی به سر می برم، گاه از خود بی خودم(یار شراب)و گاه چون کباب می سوزم و می سازم تا به پختگی برسم. وقتی در این دور بی قرار و خرابم، روزگار به چه کارم می آید.
باید در نظر داشت که در عرفان اسلامی دنیا «خرابات» یا «میخانه» است، با این تشابه که در میخانه ، میخوارگان نقش وجودی و ظاهری را خود را خراب می کردند و باطن واقعی خود را نشان می دادند. اصطلاحاً«مستی و راستی» پیش می آمد، این دنیا نیز «خرابات» است، عارف هر روز باید شخصیت و پندارهای خود را خراب کند و «من» متعالی تری بسازد.
رضی الدین آرتیمانی در«ساقی نامۀ» مشهورش چنین می¬گوید:
خدایا به جان خراباتیان کزین تهمت هستی¬ام وارهان
به میخانۀ وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده
که از کثرت خلق تنگ آمدم به هر جا شدم سر به سنگ آمدم
لیکویید شدن چیست و چگونه از لیکویید شدن جلوگیری کنیم؟
نوسان شدید در بازار های ارز دیجیتال باعث شده تا لیکویید شدن به یک اتفاق رایج بدل شود. در این مقاله اختصاصی از دنیای ترید با مفهوم لیکویید شدن آشنا خواهید شد و تدابیری برای جلوگیری از آن به شما پیشنهاد خواهیم داد. پس تا پایان این یادداشت با ما همراه باشید.
بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال به دلیل نوسانات شدید قیمتی به عنوان سرمایه گذاری های با ریسک بالا شناخته می شوند. در همین حال که نواسانات شدید، این بازار را به یکی از نگرانی های قانون گذاران تبدیل کرده است، این فرصت را نیز برای معامله گران ایجاد کرده تا سود ها قابل توجهی به دست آورند؛ به ویژه در مقایسه با دارایی های سنتی مانند سهام و کالا ها.
در سال 2020، در بحبوحه شیوع ویروس کرونا، بیت کوین سال را با 160 درصد افزایش به پایان رساند، در طرف مقابل S&P 500 و طلا با به ترتیب 14 و 22 درصد سال را به انتها رساندند.
چیزی که به این نوسانات شدید دامن می زند و به دنبال آن اقبال بیشتری هم به دست آورده، امکان افزایش حجم معاملات ارز دیجیتال از طریق سرویس های معاملاتی مشتقه، مانند معاملات مارجین، معاملات همیشگی (Perpetual) و قراردادهای آتی (Futures) است.
معاملات مشتقه قرارداد هایی هستند که بر اساس قیمت یک دارایی زیربنایی تنظیم می شوند و به افراد اجازه می دهند تا روی قیمت آینده آن دارایی شرط بندی کنند.
امکان معامله مشتقات ارز های دیجیتال برای اولین بار در سال 2011 به وجود آمد و در سال های اخیر شتاب عظیمی گرفت، به ویژه در میان سرمایه گذاران کوچک و هیجان زده ای که به دنبال کسب درآمد بیشتر از استراتژی های معاملاتی خود هستند.
در معاملات مارجین، معامله گران می توانند با استفاده از وجوه قرض گرفته شده از صرافی های ارزهای دیجیتال، درآمد خود را از معامله ای مشخص افزایش دهند. Binance ،Huobi و Bitmex برخی از نمونه های برجسته صرافی های متمرکز هستند که به مشتریان خود امکان انجام معاملات مارجین را ارائه می دهدند.
اما نکته مهمی وجود دارد که باید در اینجا به آن توجه کنید. در حالی که استقراض وام از صرافی برای افزایش حجم معامله شما می تواند هرگونه سود بالقوه را افزایش دهد، در عین حال می تواند سرمایه اصلی شما را نیز به سادگی از بین ببرد. همین مسئله این نوع از معامله گری را به شمشیری دو لبه تبدیل کرده است.
معامله مارجین و لیکوئید شدن
معامله به صورت مارجین یا حاشیه ای، به معنی افزایش مقدار پولی که با آن وارد معامله می شوید است، آن هم با استقراض از صرافی مورد استفاده شما. این نوع معامله را مثل وام گرفتن از یک غریبه برای خرید بیت کوین یا ارز دیجیتالی دیگر در نظر بگیرید.
اما در این مورد، شما از یک صرافی ارز دیجیتال قرض می گیرید. این کار به سرمایه گذاران اجازه می دهد تا حجم موقعیت های معاملاتی خود را افزایش دهند، فرایند افزایشی ای که با عنوان "اهرم" نیز شناخته می شود.
طبیعتا، یک فرد غریبه به شما قرض نمی دهد تا به صورت رایگان معامله کنید. به همین دلیل، در معاملات حاشیه ای یا مارجین نیز، صرافی از شما می خواهد که مقداری ارز دیجیتال یا پول فیات را به عنوان وثیقه (که به عنوان "حاشیه یا مارجین اولیه" شناخته می شود) برای باز کردن یک موقعیت معاملاتی قرار دهید.
این حاشیه اولیه، در صورتی که معامله بر خلاف میل معامله گر پیش برود، دارایی های صرافی را بیمه می کتد.
همچنین لازم به ذکر است که میزان پولی که از یک صرافی نسبت به مارجین اولیه خود وام می گیرید با استفاده از اهرم تعیین می شود. به عنوان مثال، اگر از یک اهرم 5 برابری، با مارجین اولیه ای 100 دلاری استفاده کنید، 400 دلار وام می گیرید تا حجم موقعیت معاملاتی خود را از 100 دلار به 500 دلار افزایش دهید.
هر معامله بسته به اندازه اهرم، می تواند پول بیشتری را یا سود بدهد یا از دست بدهید. به عنوان مثال، با استفاده از اهرم 5 برابری که در بالا مثال زدیم، اگر قیمت یک دارایی 10 درصد افزایش یابد، به اندازه 50 دلار از موقعیت معاملاتی 500 دلاری خود سود خواهید برد، که نشان دهنده سود 50 درصد نسبت به مارجین اولیه 100 دلاری شما است.
هنگام خروج از معامله نیز می توانید وام 400 دلاری که گرفته اید را بازپرداخت کنید و 150 دلار را برای خود نگه دارید (50 دلار سود + 100 دلار مارجین یا حاشیه اولیه).
در همین حال، اگر ارزش ارز دیجیتال مورد معامله شما 10 درصد کاهش یابد، 50 دلار از مارجین اولیه خود (50 درصد ضرر) را از دست میدهید.
از کجا چه زمانی و در چه شرایطی لیکویید خواهم شد؟
یک فرمول ساده برای محاسبه سود و زیان احتمالی شما هنگام استفاده از اهرم وجود دارد.
سود یا ضرر = (مارجین اولیه) x (درصد حرکت قیمت) x (اهرم)
طبیعتا باید از عملگر مثبت برای حرکتهای مثبت قیمت و منفی برای حرکتهای منفی قیمت استفاده کنید. به طور کلی، به یاد داشته باشید که اهرم، میزان سود شما نسبت به مارجین اولیه را مشخص می کند. اطمینان حاصل کنید که ضررهای احتمالی خود را در حدی قابل کنترل نگه می دارید.
چه زمانی لیکویید می شویم؟
در بازار ارز های دیجیتال، لیکویید شدن هنگامی رخ می دهد که یک صرافی، به دلیل از دست رفتن تمام یا جزئی از مارجین اولیه معامله گر، "پوزیشن اهرمی" تریدر را می بندد. این اتفاق زمانی میافتد که یک معامله گر نتوانسته باشد مقدار ضروری ای از حاشیه (مارجین) را برای پوزیشن اهرمی خود تأمین کند (از بودجه کافی برای باز نگه داشتن معامله خود برخوردار نبوده باشد).
لیکویید شدن در هر دو نوع از معاملات حاشیه ای (مارجین) و آتی (فیوچرز) رخ می دهد.
معامله با اهرم یک استراتژی پر خطر به شمار می رود و این به این معنی است که اگر بازار به اندازه ای خاص بر خلاف جهت پوزیشن شما حرکت کند، ممکن است تمام وثیقه یا مارجین اولیه خود را از دست بدهید.
جهت آشنایی با صرافی مناسب ایرانیان مقاله بهترین صرافی خارجی برای ایرانیان را مطالعه کنید.
در واقع این نوع از معامله آن قدر پر ریسک به شمار می رود، که برخی از کشورها مانند انگلستان، صرافی های ارز دیجیتال را از ارائه خدمات مربوط به معاملات اهرمی به مشتریان با سرمایه های محدود، منع کرده اند. آن ها این ممنوعیت را در راستای جلوگیری از بین رفتن سرمایه معامله گران تازه کار اتخاذ کرده اند.
فرمول زیر درصدی به شما می دهد، که اگر بازار به آن اندازه بر خلاف جهت پیش بینی شما حرکت کند موجب لیکویید شدن شما و دارایی تان خواهد شد:
درصدی که در آن لیکویید می شوید = اهرم انتخابی شما / 100
به عنوان مثال، هنگامی که از اهرم 5 برابری استفاده می کنید، اگر قیمت دارایی مورد معامله 20 درصد در خلاف جهت پوزیشن شما حرکت کند، پوزیشن شما لیکویید می شود (5/100 = 20).
چگونه از لیکویید شدن جلوگیری کنیم؟
هنگام استفاده از اهرم، تدابیری وجود دارند که با استفاده از آن ها می توانید احتمال لیکویید شدن خود را کاهش دهید یا به صفر برسانید. یکی از این راه ها به عنوان "حد ضرر" حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ شناخته می شود.
حد ضرر، که به نام های سفارش توقف (stop order) یا توقف با قیمت بازار (stop-market order) نیز شناخته می شود، یک نوع سفارش (Order) معاملاتی پیشرفته است که یک معامله گر در صرافی ارز دیجیتال قرار می دهد (Set) و به صرافی دستور می دهد که دارایی (Asset) را پس از رسیدن به نقطه قیمتی ای خاص بفروشد.
حد ضرر چیست؟ چگونه می توانم از حد ضرر استفاده کنم؟
هنگامی که قصد دارید یک سفارش حد ضرر ثبت کنید، باید موارد زیر را به پنل صرافی خود ارائه دهید:
قیمت توقف (Stop Price): قیمتی است که در آن دستور توقف ضرر بیشتر اجرا می شود و صرافی شما را از پوزیشن معاملاتی خارج می کند.
قیمت فروش (Sell Price): قیمتی است که در آن قصد فروش یک دارایی دیجیتال خاص را دارید.
اندازه (Size): مقداری از دارایی را که قصد دارید در مورد آن حد ضرر رعایت شود را وارد کنید.
اگر قیمت بازار به قیمت توقف (Stop Price) شما برسد، سفارش توقف ضرر (Stop Order) به طور خودکار اجرایی می شود و دارایی را به هر قیمت و مبلغی که ذکر شده (Sell Price) به فروش می رساند. اگر معامله گر احساس کند که بازار با سرعت بالایی در حال حرکت بر خلاف پیش بینی اش است، ممکن است قیمت فروش (Sell Price) را پایین تر از قیمت سفارش توقف (Stop Price) تعیین کند تا احتمال پر شدن آن (توسط معامله گران دیگر) بیشتر شود.
هدف اصلی حد ضرر (Stop Loss) کاهش دادن ضررهای حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ احتمالی شما است. برای این که تعاریف بالا بهتر برای شما تداعی شود بیایید تا دو سناریو را با هم بررسی کنیم:
سناریو اول: یک معامله گر 5000 دلار در حساب صرافی خود دارد اما تصمیم می گیرد از یک مارجین اولیه به مقدار 100 دلار و اهرمی 10 برابری برای ایجاد پوزیشنی 1000 دلاری استفاده کند. او حد ضرر را در فاصله 2.5 درصدی از نقطه ورودی (Entry Price) خود قرار می دهد. در این سناریو، معامله گر ممکن است به طور بالقوه 25 دلار در این معامله از دست بدهد، که تنها 0.5 درصد از کل دارایی او به حساب می رود.
حالا اگر این معامله گر از حد ضرر (Stop Loss) استفاده نکند، با حرکت 10 درصدی قیمت آن دارایی بر خلاف جهت پیش بینی اش، پوزیشن او (100$) لیکویید می شود. فرمول درصد لیکویید شدن را که بالا تر توضیح دادیم به خاطر بیاورید.
سناریو دوم: یک معامله گر دیگر 5000 دلار در حساب تجاری خود دارد اما از مارجین یا حاشیه اولیه 2500 دلاری و یک اهرم سه برابری، برای ایجاد پوزیشنی 7500 دلاری استفاده می کند. با قرار دادن حد ضرر در فاصله 2.5 درصدی از نقطه ورود (Entry Price) خود، معامله گر ممکن است 187.5 دلار در این معامله از دست بدهد، که 3.75 درصد ضرر روی کل دارایی او به حساب می آید.
نکته مهم در دو سناریویی که مرور کردیم این است که معمولا فقط استفاده از اهرم بالا بسیار خطرناک تلقی می شود، در صورتی که همانطور که در سناریوی دوم مشاهده شد، حجم موقعیت (Position) شما نیز اهمیت دارد و نباید نسبت به کل دارایی شما بسیار زیاد باشد. به عنوان یک قاعده کلی، سعی کنید حد ضرر خود را در هر معامله کمتر از 1.5 درصد کل دارایی تان در نظر بگیرید.
چطور حد ضرر (Stop Loss) رو مشخص کنیم؟
وقتی صحبت از معاملات مارجین (حاشیه ای) می شود، مدیریت ریسک مسلماً مهمترین درسی است که باید فرا گرفته شود. هدف اصلی شما باید این باشد که ضررها را در حداقلی ترین سطح نگه دارید حتی قبل از اینکه به کسب سود فکر کنید.
هیچ مدل معاملاتی شکست ناپذیری در جهان وجود ندارد. بنابراین، شما باید مکانیزم هایی به کار ببندید، تا زمانی که بازار بر خلاف پیش بینی شما حرکت می کند به داد شما برسند.
تنظیم کردن صحیح یک سفارش (Order) حد ضرر (Stop Loss) از اهمیتی حیاتی برخوردار است. در حالی که هیچ قانون طلایی برای تعیین دقیق نقطه حد ضرر یا خروج وجود ندارد، اما مقداری 2 تا 5 درصدی از کل حجم موقعیت (Position) شما می تواند توصیه مناسبی باشد.
روش دیگر که برخی معامله گران ترجیح می دهند این است که، حد ضرر را دقیقاً در پایین ترین میزان نوسان اخیر قرار دهند (البته به شرطی که آنقدر پایین نباشد که قبل از لمس آن سطح لیکویید شوید).
در مرحله بعدی، شما باید اندازه و حجم معامله خود و ریسک مربوطه را مدیریت کنید. هرچه اهرم شما بیشتر باشد، احتمال لیکویید شدن شما نیز بیشتر است. استفاده از اهرم بیش از حد، در اصل به معنی قرار دادن کل سرمایه تان در خطر می باشد.
علاوه بر این، برخی از صرافی ها فرایند لیکویید کردن را به شکلی بسیار تهاجمی انجام می دهند. برای مثال، بیتمکس (BitMEX) برای مارجین اولیه فقط بیت کوین را به رسمیت می شناسد. این بدان معناست که در صورت کاهش قیمت بیت کوین، ممکن است لیکویید شدن شما سریع تر اتفاق بیافتد.
با توجه به ریسک مربوط به معامله با اهرم، برخی از صرافی ها سطح دسترسی به اهرم را محدود کرده اند. هر دو صرافی Binance و FTX به تازگی سقف اهرم را برای کاربران تازه کار، از 100 به 20 کاهش داده اند.
زنجیره ارزش پورتر | ابزاری برای تحلیل وضعیت کسب و کار
زنجیره ارزش یکی از ابزارهای کلاسیک در تحلیل کسب و کار است که نخستین بار توسط مایکل پورتر مطرح شد و هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد.
درس حاضر، به تعریف مدل زنجیره ارزش پورتر و کاربرد آن میپردازد و همچنین، محدودیتها و ملاحظات مربوط به آن را مطرح میکند.
این درس میتواند برای کسانی که در متمم درسهای ارزش آفرینی، کارآفرینی و مدل کسب و کار را پیگیری میکنند، مفید و آموزنده باشد.
پیشنیاز مطالعهی درسِ زنجیره ارزش پورتر:
مایکل پورتر، مفهوم زنجیره ارزش (Value Chain) را در سال ۱۹۸۵ در کتاب خود با عنوان مزیت رقابتی (Competitive Advantage) مطرح کرد.
پورتر تأکید داشت که استفاده از تحلیل زنجیره ارزش میتواند به مدیران کمک کند تا موقعیت یک کسب و کار را در مقایسه با کسب و کارهای رقیب، درک و تحلیل کنند. پورتر معمولاً اصطلاح جایگاه رقابتی را برای این نوع مقایسهها بهکار میبرد.
بنابراین میتوان گفت بر خلاف بحث معروف پنج نیروی رقابتی پورتر که بیرون مرزهای کسب و کار و فضای صنعت را بررسی میکند، زنجیره ارزش دقیقاً به درون مرزهای کسب و کار نگاه میکند.
زنجیره ارزش پورتر – مانند بسیاری از مدلها و دیدگاههای دیگرش – بیشتر بر پایهی مشاهدات او از کارخانجات صنعتی بنا شده است. اکنون بیش از سه دهه حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ از زمانی که مایکل پورتر این بحث را مطرح کرد گذشته است و دنیا تحولات فراوانی را پشت سر گذاشته است.
بخش خدمات در اقتصاد جهان بسیار بزرگ شده و امروز دیگر نمیتوان هر کسب و کاری را در قالب یک خط تولید، تجزیه و تحلیل کرد. تکنولوژی دیجیتال و فناوری اطلاعات هم، فرصتهای تازهای برای کسب و کارهایی بسیار متفاوت ایجاد کردهاند که پلتفرمها تنها یک نمونه از آنها محسوب میشوند.
با این حال، زنجیره ارزش هنوز مفهومی ارزشمند و مهم محسوب میشود و به ندرت میتوانید یک دورهی آموزش تخصصی مدیریت را بیابید که اشارهای به این مفهوم نداشته باشد.
کتاب مزیت رقابتی که مفهوم زنجیره ارزش نخستین بار در آن مطرح شد
چرا باید مدل زنجیره ارزش پورتر را بشناسیم؟
طبیعی است که این سوال برایتان مطرح شود که اکنون، با این حجم از تحولاتی که در صنعت و اقتصاد به وجود آمده، چرا هنوز زنجیره ارزش مورد توجه قرار میگیرد و آن را در گروه مفاهیم پایه و کلیدی در مدیریت طبقهبندی میکنند؟
در پاسخ به این سوال باید به دو نکته اشاره کنیم:
- هنوز کسب و کارهای بسیاری وجود دارند که زنجیره ارزش، درست به همان شکلی که پورتر مطرح کرده برای آنها مطرح است. کارخانجات صنعتی، فعالان خرده فروشی و نیز فعالان تولید محتوا، همگی کمابیش از همان ساختاری استفاده میکنند که پورتر به آن اشاره کرده است.
- حتی کسانی که در کسب و کارهای متفاوت امروزی (مثلاً پلتفرمهای دیجیتال) فعالیت میکنند، میتوانند از نوع نگاه پورتر الهام بگیرند. ضمن اینکه حتی اگر چارچوب کلی او، چندان بهکار نیاید، بسیاری از اصطلاحات پورتر در بحث زنجیره ارزش (مثل فرایندهای پایه و پشتیبان و تحلیل ارزش و تحلیل هزینه) در همه نوع کسب و کار قابل استفاده است.
تعریف زنجیره ارزش در کسب و کار
بعد از این مقدمهی نسبتاً طولانی، به سراغ تعریف زنجیره ارزش میرویم. در این قسمت میکوشیم تا حد امکان، به چارچوب و جملههایی که پورتر در فصل دوم کتاب مزیت رقابتی، دربارهی زنجیره ارزش مطرح کرده وفادار بمانیم.
پورتر تأکید دارد که وقتی میخواهیم موقعیت یک کسب و کار را با سایر کسب و کارهای رقیب از نظر شکل و میزان ارزش آفرینی بسنجیم، نمیتوانیم کل کسب و کار را به عنوان یک پیکره واحد ببینیم. بلکه بهتر است کسب و کار را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم و ببینیم هر بخش، چقدر و چگونه به ایجاد ارزش کمک میکند.
در موفقترین کسب و کارها هم – که آنها را به عنوان نماد ارزش آفرینی میشناسیم – الزاماً همهی بخشها ارزش آفرین نیستند. چهبسا بعضی بخشها و دپارتمانها، ضعیف باشند و بخشهای دیگر، بار آنها را به دوش بکشند.
اینکه بگوییم شرکت الف از شرکت ب که در همان صنعت فعالیت میکند موفقتر (یا ارزشآفرینتر) است، کافی نیست. باید ببینیم بخشهای مختلف از مجموعه بخشهای شرکت الف، هر یک چه سهمی در این پیشتازی ایفا کردهاند.
مثال زنجیره ارزش در یک کارخانه
در اینجا به مثال کلیدی مایکل پورتر میرسیم: یک کارخانهی تولیدی.
میتوانید یک تولیدکنندهی شکلات یا یک خودروساز، یا هر کارخانهی تولیدی دیگر را در نظر بگیرید.
پورتر توضیح میدهد که پنج فعالیت کلیدی در هر فرایند تولیدی قابل تصور است:
لجستیک ورودی شامل همهی فعالیتهای مربوط به دریافت مواد اولیه، نگهداری و انبار کردن و تحویل آنها به خط تولید است.
فعالیتهای عملیاتی هم شامل همهی کارهایی است که مواد اولیه را به محصول نهایی تبدیل میکنند. همان چیزی که به زبان ساده، به عنوان خط تولید (Production Line) میشناسیم.
لجستیک خروجی به فعالیتهای مربوط به محصول نهایی اشاره دارد: انبار کردن محصول نهایی، پردازش سفارشات، زمانبندی تحویل و حمل آنها تا نقطهای که مشتری مد نظر دارد.
بازاریابی و فروش هم نیاز به توضیح ندارد: همهی فعالیتهایی که باعث میشوند مشتری، تصمیم به خرید محصول بگیرد و هزینهی خرید آن را بپردازد.
خدمات هم به تعبیر پورتر، همهی فعالیتهایی است که پس از فروش با هدف «حفظ یا افزایش ارزش محصول» ارائه میشوند.
تعریفی که پورتر از ارزش ارائه میدهد، بسیار نزدیک به تعریف ارزش اقتصادی است که در درسهای پیش با آن آشنا شدهایم:
ارزش مبلغی است که مشتریان حاضرند برای آنچه یک بنگاه اقتصادی به ایشان ارائه میدهد، پرداخت کنند.
بنگاه اقتصادی زمانی سودده است که ارزش ایجاده شده توسط آن بنگاه، بیشتر از هزینههای انجام شده برای ایجاد آن ارزش باشد.
پورتر، چنانکه در ادبیات دههی هشتاد رایج است، این اختلاف را حاشیه سود (Margin) مینامد. میدانیم که امروزه اصطلاح ارزش افزوده رایجتر است و بیشتر به کار میرود (زیرا وقتی از حاشیه سود حرف میزنیم، بیشتر جنبهی حسابداری عملیات و حاشیههای آن مورد توجه قرار میگیرد).
فعالیتهای پشتیبان
همهی آنچه در یک کسب و کار (به طور خاص: در کارخانهی مد نظر پورتر) انجام میشود، در نمودار زنجیره ارزش که در بالا آمد، نمایش داده نشده است.
مثلاً واحد منابع انسانی را در نظر بگیرید. این واحد هزینههایی دارد و وجود آن هم برای عملکرد کارخانه (یا هر واحد کسب و کار) ضروری و مفید است. اما نمیتوان آن را در هیچیک از مراحل پنجگانهی پورتر قرار داد (منظورمان، حقوق نیروی انسانی نیست؛ بلکه دقیقاً هزینههای خود واحد منابع انسانی به عنوان یک واحد ستادی است).
واحدی مثل تحقیق و توسعه هم در فرایندی که در بالا ترسیم کردیم نیامده است و اگر هم بخواهیم آن را به فرایند اضافه کنیم، نمیتوانیم آن را به یک مرحلهی مشخص نسبت دهیم.
به همین علت، پورتر پنج فعالیت بالا را فعالیتهای اصلی (Primary Activities) مینامد و فعالیتهای دیگر را به عنوان فعالیتهای پشتیبان (Support Activities) در نظر میگیرد.
بدینترتیب، زنجیره ارزش او به صورت زیر در میآید:
آیا حتماً باید زنجیرهی ارزش همین مولفهها را داشته باشد؟
دسترسی کامل به این درس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به درسهای ارزش آفرینی به دورههای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته بررسیهای ما نشان میدهد که علاقهمندان به ارزش آفرینی از بین درسهای متنوع متمم به درسهای زیر علاقهی بیشتری نشان دادهاند:
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
یکی از مهمترین نقدهایی که به بحث زنجیره ارزش پورتر وارد میشود این است که زنجیره ارزش پیشنهاد شده توسط پورتر، بیشتر برای کسب و کارهایی مفید است که محصولات فیزیکی تولید میکنند. به همین علت، ما یک درس مکمل هم برای زنجیره ارزش در نظر گرفته و در آن به «زنجیره ارزش خدمات» پرداختهایم. پس از مطالعهی درس حاضر، میتوانید زنجیره ارزش کسب و کارهای خدماتی را بخوانید تا دید شما نسبت به این بحث، بازتر شود.
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو درین دور خرابم چه کنم دور زمان را
در اوج سختی و غم و افسردگی، همین دو بیت می تونه فرد رو به پرواز در بیاره
یا صدای رعنا فرحان در آلبوم ماه وسنگ گوش کنید
زوصال تو خمارم سر مخلوق ندارم . چو تو صید وشکارم چه کنم تیر کمانرا . این بیت پیامی دارد درمورد کسانی که خواستار ارتباط با خدای بی همتا هستند بدون واسطه دیگران محقق میشود برای رسیدن به خدا به تعداد ادمها راه هست
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن هم ازین خوب طلب کن فرج و امن و امان را تجربه زیادی از درد هایی که باعث رشد و بالندگی من شده دارم البته دردهایی که در اثر لذتهای آنی به سراغ آدم میاید را شامل نمی شود منظور دردی ست که او (حضرت یار)داده یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
بطلب امن و امان را بگزین گوش گران را
شاهین نجفی در یکی از تک آهنگهای خود از این شعر استفاده کرده است.
شاهین نجفی - آلبوم زنده ء متافریجین ( Meta Phrygian ) -
قطعه " چه کنم "
1)تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
شعر عرفانی است و مخاطب آن یعنی «تو»معشوق آسمانی(خدا) است.
گنج روان: گنج قارون
معنی بیت:
عارف تنها یک هدف دارد رسیدن به قرب الاهی نه بهشت می خواهد نه گنج دنیا را. سعدی این مفهوم را در غزلی بسیار زیبا بیان کرده است:
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی(قیامت) که درآیند شاهدان(زیبایان) دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم(قبر) گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی(آرزوی) موی تو باشم
حدیث روضه(بهشت) نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان(بهشت) مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باش
2)نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
نفسی: لحظه¬ای/ دور: روزگار، همچنین«دور»به معنی مجلس شراب نوشی نیز است. در مجلس شراب، شرابخواران گرد می نشستند و ساقی با یک پیاله به هر یک جامی می داد و به آخر می رسید و دور دوم شروع می شد. بسته به ظریفت افراد داشت که چند دور بتوانند سر حال بمانند و از مستی نیفتند.
معنی بیت:
در این فراق بی قرارم و هر دم در حالی به سر می برم، گاه از خود بی خودم(یار شراب)و گاه چون کباب می سوزم و می سازم تا به پختگی برسم. وقتی در این دور بی قرار و خرابم، روزگار به چه کارم می آید.
باید در نظر داشت که در عرفان اسلامی دنیا «خرابات» یا «میخانه» است، با این تشابه که در میخانه ، میخوارگان نقش وجودی و ظاهری را خود را خراب می کردند و باطن واقعی خود را نشان می دادند. اصطلاحاً«مستی و راستی» پیش می آمد، این دنیا نیز «خرابات» است، عارف هر روز باید شخصیت و پندارهای خود را خراب کند و «من» متعالی تری بسازد.
رضی الدین آرتیمانی در«ساقی نامۀ» مشهورش چنین می¬گوید:
خدایا به جان خراباتیان کزین تهمت هستی¬ام وارهان
به میخانۀ وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده
که از کثرت خلق تنگ آمدم به هر جا شدم سر به سنگ آمدم
3)ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را
نه بدیدم: نه به دید هستم، در «دید» مردم نیستم. نه پنهان حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ هستم نه آشکار هستم. کون: هستی/ مکان: جایگاه/ هر آفریده¬ای جایگاهی دارد. هر «کونی»«مکانی» دارد. خدا چون«کون» یعنی «مخلوق» نیست «مکان» هم ندارد.
معنی:
من از همۀ مخلوقات دور شدم و از همه چیز(دلبستگی ها) رها شدم، اکنون نه«هست» زمینی و جسمی دارم که دیده شوم و نه مانند خدا«نهان» هستم ، پس کون و مکان به کار من نمی آید.
بیانگر حال رهایی و گسست کامل از دلبستگی های دنیایی است. عطار این چنین حالی را در این غزل تصویر کرده است:
قوت بار عشق تو مرکب جان نمی کشد
روشنی جمال تو هر دو جهان نمی کشد
بار تو چون کشد دلم گرچه چو تیر راست شد
زانکه کمان چون تویی بازوی جان نمی کشد
کون و مکان چه می کند عاشق تو که در رهت
نعره عاشقان تو کون و مکان نمی کشد
نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم
زانکه نشان و نام تو نام و نشان نمی کشد
راه تو چون به سرکشم زانکه ز دوری رهت
راه تو از روندگان کس به کران نمی کشد
در ره تو به قرن ها چرخ دوید و دم نزد
تا ره تو به سر نشد خود به میان نمی کشد
گشت فرید در رهت سوخته همچو پشه ای
زانکه ز نور شمع تو ره به عیان نمی کشد
4)ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
این بیت بیانگر تجربۀ«اتصال کامل» به خداست. حالتی که عارف را کاملا خمار و مدهوش می کند. البته هرکسی به اندازۀ اشتیاق و خلوصش می تواند مراتبی از این اتصال را تجربه کند. ممکن است چنین حالی در «نماز» رخ داد یا در حالی دیگر.
معنی بیت:
من از وصال تو مستم و حوصلۀ انسان ها یا هر مخلوقی را ندارم، وقتی من خودم شکار تو شده ام، تیر و کمان به چه درد من می خورد.
5)چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
وقتی من خودم در داخل جوی آبم و به دریای حقیقت دست یافته ام چرا باید به دنبال آب بروم، من حتی نمی توانم اوصاف این جوی روانی را که به آن دست یافته ام بیان کنم.
بیان تجربه های شهودی و عرفانی ناممکن است. مثل این می ماند که به کور مادر زاد مفهوم رنگ ها را توضیح دهیم.
6)چو نهادم سر هستی چه کشم بار کُهی را چو مرا گرگ، شبان شد چه کشم ناز شبان را
وقتی که من از هستی دل کنده ام چرا باید بار سنگین مثل کوه را تحمل کنم. وقتی گرگ، چوپان من شده است چرا باید ناز چوپان را بخرم.
می خواهد بگوید وقتی من رضایت خدا را به دست آورده ام ، با مخلوق خدا کاری ندارم.
7)چه خوشی عشق چه مستی؛ چو قدح بر کف دستی خُنُک آن جا که نشستی؛ خنک آن دیده جان را
عشق: معشوق/ قدح: پیاله، ساغر / خُنُک: خوشا/
ای معشوق چه قدر زیبا و مستانه هستی مثل ساغری از شرابی که در کف دست باشی(در دسترس هستی و دور نیستی)خوشا به حال کسی که در وجود او باشی خوشا به حال آن چشمی که تو را می بیند.
مولوی اصرار خاصی دارد که مفاهیم معنوی و انتزاعی را ببیند و بتواند تجربۀ ذهنی را به تجربۀ عینی تبدیل کند در جای دیگر می گوید:
گوشم شنید قصۀ ایمان و مست شد کو قِسْم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست.
8)ز تو هر ذره جهانی؛ ز تو هر قطره چو جانی چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
با عنایت تو یک ذره می تواند به جهانی تبدیل شود،یا به اندازۀ جهانی ارزشمند باشد. هر قطره می تواند مثل جانی ارجمند باشد. این ذره و این قطره (خود مولوی) وقتی با تو ارزش یافت، نام و نشان به کارش نمی آید. همه چیز را با تو به دست آورده است.
9)جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را
فایق: برگزیده/
برای دریافت گوهر برگزیده حقیقت در تک دریای حقایق باید با سر(اشتیاق) رفت، پای جسمانی به کارم نمی آید.
10)به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو همه رَختم سِتدی تو چه دهم باج ستان را
ستدی: ستاندی، گرفتی
تو با سلاح یکانگی راه ما را بستی (و مانع انحراف ما شدی) همه چیز ما را گرفتی اکنون چیزی نمانده است که به «باج گیر» بدهم.
من دیگری چیزی برای از دست دادن ندارم.
11)ز شعاع مه تابان ز خَم طرۀ پیچان دل من شد سبک ای جان، بده آن رطل گران را
شعاع: نور، پرتو/ مه: ماه: استعاره از رخسار معشوق/ طره: چتر موی روی پیشانی/ رطل: پیمانه،/ گران: سنگین/
در ادبیات عرفانی: گیسو، طره، مو «نماد» تجلیات بی نهایت خداست. خدا جسمیت ندارد که قابل دیدن باشد ولی جلوه گری های بی پایانی دارد. هر مخلوقی جلوه ای از جمال و کمال اوست. «انسان» قابلیت آن را دارد که تجلی تام خدا باشد. یعنی همۀ قدرت های او را در خود نشان دهد.
دل من از پرتو روی معشوق و جاذبه های بی پایان او سبک شد. اکنون پیمانۀ سنگین به من بدهید که از این همه سبکی باز نگردم.
12)منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را
عاشق به جور و بلای معشوق به اندازۀ عشق و محبت او دل می¬بازد،(یکی درد و یکی درمان پسندد/ یکی وصل و یک هجران پسندد. )به جور و جفای او نگاه نکن به صدها عاشق نگاه کن که نگرندۀ الطاف یا جفاهای او هستند.
13)غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را
غم عشق، لطف است تو از این غم عشق شاد باش، از این معشوق، امنیت و گشایش در کار را بخواه.
14)بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را
راه: آواز، صدا
گوشه گیری را انتخاب کن که امنیت در آن است، آواز و صداها را گوش کن و حرف نزن.
تخلص شاعرانه مولوی در دیوان شمس«خامش، خمش» است، در این غزل این اصطلاح را به کار نبرده ولی مفهوم آن را باز آورده است که توصیه به سکوت است.
در هر غزل مولوی بعد از بیان مطالب و رازهای عرفانی به این نتیجه می رسد که باید ساکت باشد و بیشتر از این حرف نزند.
خمش کن من چو تو بودم خمش کردم بیاسودم
اگر تو بشنوی از من خمش باشی بیاسایی
خمش باش خمش باش به تفصیل مگو بیش
ز تفسیر بگویم ز تف سیر بجستم
خمش خمش که اگر چه تو چشم را بستی
ریای خلق کشیدت به نظم و اشعاری
سهام بنیادی چیست؟
یک استراتژی مناسب پایههای یک سرمایهگذاری خوب در بازارهای سرمایه میباشد. در این راستا اولین قدمی که باید برداشته شود، شناسایی سهام شرکتها با استفاده از متدهای مختلف و حرفهای است. در این مقاله به چگونگی شناسایی سهام شرکتها از طریق تحلیل بنیادی پرداختیم و اینکه چگونه میتوانیم سهام بنیادی را شناسایی کنیم.
عناوینی که در این مقاله به آنها پرداخته شده است:
- سهام بنیادی چیست؟
- کمکگرفتن از تحلیل بنیادی برای انتخاب سهام بنیادی
- تفاوت سهم بنیادی و غیر بنیادی
- فاکتورهای مهم شناسایی سهام بنیادی
- سایر فاکتورها که باید در تشخیص سهام بنیادی به آن توجه کنید
- سهام بنیادی بهتر است یا سهام غیر بنیادی؟
سهام بنیادی چیست؟
سهم بنیادی به سهمی گفته میشود که از بررسی آن توسط روشهای فاندامنتال (Fundamental) یا همان تحلیل بنیادی، بتوان به این نتیجه رسید که مشخصههای رشد در آینده را دارد. با توجه به پیچیدگی این روشها، معیارهای مشخصی برای بررسی اولیه سهام یک شرکت وجود دارد و پس از این بررسیها، اینگونه سهام معمولاً رشد میکنند و یا قیمت آنها در طول زمان افزایش چشمگیری خواهد داشت؛ به بیان دیگر، این سهام کمتر دچار نوسان خواهد شد و روند رشد آن منطقی میباشد. در واقع سرمایهگذاری بر روی سهام بنیادی، یک سرمایهگذاری بلندمدت است، اما انتخاب این سهام نیازمند دانش و اطلاعات در این زمینه میباشد. با توجه به صورتهای مالی و گزارشهایی که در سایت کدال منتشر میشود، میتوان وضعیت شرکتها را بهخوبی بررسی کرد. سرمایهگذاران در دنیای سرمایهگذاری بیشتر به دنبال خریدن سهام بنیادی هستند؛ زیرا در تحلیل بنیادی سعی میشود تا ارزش و قیمتی ذاتی سهام کشف شده و پس از آن، با قیمت فعلی سهم مقایسه گردد.
کمکگرفتن از تحلیل بنیادی برای انتخاب سهام بنیادی
تحلیلگران چند معیار را در نظر میگیرند تا سهام بنیادی قوی را پیدا کنند. از جمله مواردی که آنها در نظر میگیرند، عبارت است از:
- میزان فروش محصولات و خدمات شرکت
- سطح تکنولوژی بهکاررفته
- میزان استهلاک
- حاشیه سود
- رقابتهای خارجی
- کیفیت مدیریت
- منابع مالی
- نرخ مالیات
- گردش دارایی
تفاوت سهم بنیادی و غیر بنیادی
تشخیص یک سهام بنیادی از غیر بنیادی برای سرمایهگذار مهم است. استفاده از کلمه سهام غیربنیادی به این منظور نیست که آن سهام مناسب نمیباشد؛ بلکه منظور سهامی است که سرمایهگذاری بلندمدت در آن مناسب نیست. همانطور که میدانید در تحلیل بنیادی، ارزش ذاتی سهام را در نظر قرار میدهیم ولی در تحلیل تکنیکال به کشف قیمت میپردازیم. به جهت درک بهتر مفهوم سهام بنیادی و غیربنیادی بهتر است ویژگیهای مختلف سهام را مورد بررسی قرار داده تا بتوانید آنها را از یکدیگر تشخیص حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ دهید.
فاکتورهای مهم شناسایی سهام بنیادی
چند فاکتور مهم که با استفاده از میتوانید سهام بنیادی را از غیر بنیادی تشخیص دهید:
1) سودآوری : این فاکتور را از جهات گوناگون مورد توجه است، سودآوری از نظر درآمد، سودآوری بر اساس میزان فروش، بر اساس میزان دارایی و بر اساس حقوق صاحبان سهام. سودآوری بیشتر را میتوان با قویتر بودن بنیاد سهم نیز در نظر گرفت. زمانی که شرکت تلاش میکند تا به سود خالص برسد، مواردی نظیر بهای تمامشده، هزینههای عملیاتی و غیرعملیاتی، مالیات و هزینههای مالی نیز مهم هستند. توجه کنید که سودآوری در یک سال، الزاماً مبنای درستی برای تصمیمگیری نیست؛ زیرا ممکن است سود ادامهدار نباشد.
2) EPS : میدانیم که EPS نشاندهنده میزان سود هر سهم است. برای محاسبه این عدد کافی است تعداد کل سهام را به میزان سود عملیاتی پس از کسر مالیات تقسیم کنیم. میزان سودآوری شرکت بهازای هر سهم به کمک این فاکتور تعیین میشود. بالا بودن این رقم نشان از سودآوری شرکت دارد.
3) DPS : نسبت سود تقسیمی هر سهم فاکتوری است که نمیتوان آن را در کوتاهمدت مدنظر قرارداد. در انتخاب سهام بنیادی باید DPS را در بلندمدت بررسی کنید؛ چنانچه DPS بالا و یا پایین باشد، نمیتواند آن را معیاری برای بنیادی بودن و یا نبودن سهم در نظر گرفت.
4) نسبت P/E : این نسبت از جمله نسبتهای پرکاربرد در تحلیل سهام است. در این نسبت منظور از P قیمت و منظور از E همان درآمد است. در این نسبت سودی که شرکت در طول سال مالی به یک سهم اختصاص میدهد، نشان داده میشود. زمانی که سهمی حداکثر رشد خود را تجربه میکند و سود آن تثبیت میشود، نسبت P/E در آن تعدیل میگردد. اما اگر این فاکتور بیش از اندازه بالا باشد، نشان از ریسک بیش از حد معمول را برای سرمایهگذاری دارد و سرمایهگذار نمیتواند آن را به عنوان یک سرمایهگذاری بلند مدت در نظر بگیرد. چنانچه نسبت P/E منفی باشد، تقاضا برای فروش کم خواهد شد؛ بدان معنا که سهم دارای نقدشوندگی کمی است و یک خصوصیت منفی برای سهم به حساب میآید.
5) ثبات سودآوری : هم سودآوری و هم تداوم آن در تحلیل سهام مهم است. ممکن است سودآوری دورهای باشد.
6) میزان نقدشوندگی : بدون توجه به این که هدف و استراتژی شما از سرمایهگذاری بلندمدت یا کوتاهمدت است، فاکتور مهمی که در تحلیل سهام باید به آن توجه کنید، نقد شوندگی میباشد. اگر شرکت در وضعیت مطلوب باشد، نقدشوندگی آن نیز بالا خواهد بود. بهاینصورت و به کمک فاکتور نقدشوندگی میتوان اوضاع داخلی شرکت را تخمین زد. معمولاً نقد شوندگی کمتر را در سهمهای غیربنیادی مشاهده میکنیم و این یک ویژگی مناسب برای تشخیص سهام بنیادی از غیر بنیادی است.
7) روند افزایشی سود خالص شرکت : یکی از مواردی که باید به آن توجه کنیم، سود خالص در سهام است که در سهمهای بنیادی همواره سود روندی رو به رشد دارند؛ از سویی دیگر حوزه فعالیت میتواند این امکان را به وجود بیاورد که روند کند شود. اما در سهام غیربنیادی، روند افزایشی سود خالص را مشاهده نمیکنیم؛ همچنین نوسانهای موجود در این سهام معمولاً غیرمنطقی هستند.
8) ارزش ویژه : برای بررسی ارزش ویژه، در ابتدا ارزش اسمی را بررسی میکنیم. یکی از نشانههای تفاوت میان سهام بنیادی و غیر بنیادی، بیشتر بودن ارزش ویژه در مقایسه با ارزش اسمی است که نشانگر استحکام بیشتر در موقعیت شرکت است.
9) تاریخ پرداخت سود سهام : بدیهی است که هر چه سود نقدی سریعتر به سهامداران پرداخت شود، به نفع سهامداران میباشد. پس در زمان انتخاب سهام بنیادی، گزینهی مهمتر سهامی است که دوره پرداخت سود آن کوتاهتر میباشد.
سایر فاکتورها که باید در تشخیص سهام بنیادی به آن توجه کنید:
- میزان تأثیر سهام در شاخص کل
- نسبت داراییها به بدهی شرکت
- عمر شرکت
- برنامههای آینده شرکت از جمله قراردادها، برنامه برای توسعه کسبوکار
- استمرار در انتشار اخبار و اطلاعات
- تغییر روند سهم از زیانده به سوددهی
- روند افزایشی نرخ فروش محصولات و خدمات
- سایر تأمین مالی
سهام بنیادی بهتر است یا سهام غیر بنیادی؟
برای پاسخ به این سؤال باید روند فعالیت خود را در بازار بسنجید. معاملهگران روزانه به سمت سهمهای بنیادی میروند، در این مسیر از ابزارهای تحلیل تکنیکال کمک میگیرند و نقطه ورود و خروج سهم را میسنجند. سرمایهگذارانی که به دنبال سرمایهگذاری بلندمدت هستند، به سراغ تحلیل بنیادی میروند. اما بهترین حالت این است که در سبد خود هم سهام بنیادی و هم سهام غیربنیادی را نگهداری کنید.
معاملات مارجین (Margin Trading) در ارزهای دیجیتال چیست؟
معامله مارجین، روشی برای خریدوفروش و معامله دارایی است که از سرمایهای که توسط شخص ثالث تامین و فراهم میشود، بهره میگیرد. در مقایسه با انواع روشهای حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ معمولی معامله، حسابهای مارجین به معاملهگران با استفاده از اهرمها، امکان دسترسی به مقادیر بیشتری از سود (و همچنین ضرر) را میدهند. در ادامه با ارز دیجیتال همراه باشید تا نگاه دقیقتری به مفهوم مارجین تریدینگ بیاندازیم.
سرمایهگذاران نترسی که احساس میکنند نوسانات شدید بازار ارزهای دیجیتال بهاندازه کافی هیجانانگیز نیست، میتوانند از امکانات معاملات مارجین که امروزه بسیاری از صرافیها آن را ارائه میدهند، استفاده کنند.
معاملات مارجین با استفاده از اهرم، میتواند از لحاظ تئوری سود بسیاری را به ارمغان آورده و همچنین ممکن است نقطه مقابل آن نیز رخ دهد که سرمایهای بیش از حد انتظارتان را از دست بدهید. به همین ترتیب، برخی از صرافیها، انتظار بیشتری از تریدرهای مارجین داشته و در تأیید هویت آنها سختگیری بیشتری را اتخاذ کرده یا حتی شروطی را برای واجد شرایط بودن آنها تعیین میکنند.
اکنون قصد داریم نگاه مختصری به تعریف مارجین تریدینگ و نحوه انجام آن انداخته و خطرات و مزایای احتمالی آن را مورد بررسی قرار دهیم.
معاملات مارجین به زبان ساده
معاملات مارجین حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ در ارزهای دیجیتال، تفاوت عمدهای با معاملات مارجین مربوط به اوراق بهادار سنتیتر مانند سهام و اوراق قرضه ندارد. ایده اصلی این است که شما سرمایه اولیه خود را توسط قرض گرفتن پول و استفاده از اهرم، افزایش میدهید. این مسئله معمولاً توسط یک نسبت، بیان میشود.
برای مثال، سپرده گذاری ۵ دلاری بهوسیله اهرمی با نسبت ۵:۱ (یک به پنج) به این معناست که شما در بازار آزاد به میزان ۲۵ دلار شرط میبندید. اما نکتهای که وجود دارد این است که شما باید در هر حال، پول قرض گرفته شده را بازگردانید. پس در تمام معاملات مارجین، سود بهدست آمده باید بهگونهای تخمین زده شود که علاوه بر وام دریافت شده، کارمزد مربوط به پول اضافی قرض گرفتهشده را نیز تحت پوشش قرار دهد.
معامله مارجین میتواند برای هر دو موقعیت فروش استقراضی (short) و خرید استقراضی (long) مورد استفاده قرار گیرد. موقعیت خرید استقراضی نشاندهنده این فرض است که با افزایش قیمت دارایی معاملهگر سود میکند و موقعیت فروش استقراضی درست برعکس آن با کاهش ارزش دارایی معاملهگر به سود میرسد.
فرض کنید که فردی یک بیت کوین دارد. او پیشبینی میکند که قیمت بیت کوین از ۳,۰۰۰ دلار به ۵,۰۰۰ دلار برسد و یک معامله مارجین با اهرم ۵ انتخاب میکند. در این صورت، گویی که فرد مورد نظر حالا ۵ بیت کوین دارد و اگر قیمت به ۵,۰۰۰ دلار برسد سودش ۵ برابر بیشتر از وقتی است که با یک بیت کوین سرمایهگذاری کند. اما از سوی دیگر، اگر این فرد اشتباه کرده باشد و قیمت کاهش یابد، صرافی از پول اولیه او نسبت به ضرر صورت گرفته کم میکند یا حتی ممکن است تمام پول او را بردارد.
دو قسمت اصلی برای بازار مارجین تریدینگ وجود دارد. اولین قسمت، معاملات مارجین در بازار نقدی است.
در اینگونه از معاملات، مبالغ قرض گرفتهشده باید بهمحض اتمام معامله عودت داده شود. این ساز و کار معمولاً توسط صرافیها و از طریق سیستم وامدهی همتا به همتا انجام میپذیرد. به عبارت دیگر، یک نهاد دادوستد مجزا مبالغ قرض گرفتهشده را تأمین کرده و انتظارات از این نهاد برای تأمین پرداختها (با بهره یا کارمزد معامله) بالاست.
تصویری از صرافی بیتمکس که معاملات مارجین ارزهای دیجیتال را ارائه میدهد
این مسئله بهنوبه خود باعث ایجاد آستانه تسویه خواهد شد. اگر میزان بدهی معاملهکننده بیشتر از ارزش کل تضمین باشد، وامدهنده میتواند فراخوان مارجین (margin call) انجام دهد تا مطمئن شود که خواهد توانست پول قرض داده شده خود را پس بگیرد. این مسئله به خودی خود به دو سطح تقسیم میشود.
اولین بخش یک حد مجاز اولیه که معاملهگران را از ایجاد موقعیتهای نامعقول بازمیدارد و حد مارجین پایینتر که در صورت نزول معاملهگر به قلمرو خسارت است، یک مارجین کال فوری را فراخوانی میکند.
دومین بخش عمده معاملات مارجین، مبادله مشتقات است. مشتقات، همانطور که از نامشان پیداست ابزارهایی مالی هستند که در لایهای بالاتر از دارایی اصلی ایجاد شدهاند که آشناترین نوع آن، معاملات آتی هستند. هنگامیکه تریدر یک معامله مارجین را در بازار مشتقات انجام میدهد، خود دارایی اصلی دستنخورده باقیمانده و طرفین متقابل قرارداد آتی انتخاب میشوند.
همچنین، وامی وجود ندارد که خود به خود بازگردانده شود. با این حال، صرافی باید خود را در مقابل برخی از معاملاتی که ضررده هستند مصون نگه دارد. صرافیهای مختلف، مکانیزمهای متفاوتی برای دوری از این مخاطرات دارند. برخی از آنها به هنگام فراخوان مارجین از تریدرها جانبداری میکنند در حالی که سایر صرافیها، بدهیهای حاصله را از منابع بیمه خود تأمین میکنند.
موضع معاملاتی خرید و فروش استقراضی
بهکارگیری موضع معاملاتی خریدوفروش استقراضی، در بطن معاملات مارجین قرار دارد. در موضع معاملاتی خرید فرض بر این است که ارزش دارایی تحت معامله درنهایت افزایش خواهد یافت در حالی که در فروش استقراضی پیشفرض معامله این است که ارزش داراییها با گذر زمان کاهش خواهد یافت. هر دوی این مفاهیم میتوانند در اهرم بهکار گرفته شوند.
مواضع معاملاتی خرید مفاهیم آشنایی هستند. به این معنا که وقتی یک تریدر، ارزهای دیجیتالی یا سهام دیگری را خریداری کرده و منتظر میماند تا قیمت آن از قیمت خرید خود بالاتر رود، در واقع از این مفهوم استفاده کرده است. در واقع، این مسئله همان جمله مشهور «خرید در قیمت پایین، فروش در قیمت بالا» را بیان میکند.
معاملات مربوط به فروش استقراضی در ابتدا نامعقول به نظر میرسند. در واقع یک تریدر با استفاده از ابزار مالی، ارزهای دیجیتال یا اوراق بهاداری را میفروشد که فعلاً مالک آنها نیست. در اینگونه معاملات هدف این است که داراییهای فروختهشده را هنگامیکه قیمتشان بهطور قابلتوجهی پایین آمد، بازخرید کنید.
شاید این مفاهیم کمی گنگ به نظر برسند اما مقایسه ساختار این معاملات، در درک آن به شما کمک خواهد کرد. مواضع معاملاتی خرید، نوعی از معامله است که در آن مطمئن هستید که با خرید کنونی یک دارایی و فروش آن در آینده، به سودآوری خواهید رسید. اما در معاملات فروش استقراضی، معاملهکننده بر این باور است که دارایی موردنظر در طی زمان افت قیمتی خواهد داشت.
مخاطرات و مزایای احتمالی
معامله کردن به صورت مارجین، ذاتا خطرناکتر و پرریسکتر از معامله معمولی است؛ اما وقتی صحبت از ارزهای دیجیتال است، ریسک این نوع معامله بیشتر هم میشود. با توجه به نوسان بسیار زیاد در بازار ارز دیجیتال، تریدرهای مارجین ارز دیجیتال باید بیشتر مراقب باشند.
حقیقت این است که اهرم بکار گرفتهشده در معاملات، حکم پول را داشته و یا حداقل در مورد معاملات مشتقات که باید دارایی استفادهشده در معامله، قرض گرفته شود نهایتاً باعث ایجاد موقعیت مطلوبی خواهد شد. چیزهای کمی در دنیا رایگان هستند. خصوصاً زمانی که صحبت از پول باشد. پس یک تریدر باید انتظار خروجیهای بزرگی را از معاملات خود داشته باشد تا بتواند اصل مبلغ وام گرفتهشده، به همراه کارمزدهایش را بهراحتی تسویه کند.
خطر واقعی زمانی رخ میدهد که فراخوان مارجین صادر شده باشد. تریدر، در معرض خطر از دست دادن تمام سرمایهگذاری اولیه خود قرارگرفته و حتی در شرایطی که فراخوان مارجین بهموقع صادر نشود تا از ورود تریدر به منطقه ضرر جلوگیری کند، میتواند باعث شود که وی بیش از آنچه که سرمایهگذاری کرده است را از دست بدهد. پس معاملات مارجین یکی از معدود روشهای مبادله است که ممکن است در آن مبلغی را بدهکار شوید که ارزش آن بیشتر از سرمایه اولیهتان بوده است. در دنیای قماربازان، این روند بهعنوان دامنهای از پولهای قرض دادهشده با ربا شناخته میشود. وامی با درصد سود بالا که برای اهداف مشکوکی مثل شرطبندی با خطر بالا، گرفته میشود. قماربازان امیدوارند مبلغی که برنده خواهند شد، آن وام و درصد ربای وام را پوشش دهد. اگر درنهایت اینگونه نباشد، زمینه برای ایجاد فیلمهای کلاسیک مافیایی مناسب خواهد بود.
معاملات ارزهای دیجیتال، به خودی خود کاملاً خطرناک نیستند ولی در حوزه مارجین تریدینگ، هنوز هم خطر از دست دادن سرمایه بسیار بالاست. صرافیهای بسیاری درنتیجه ارائه خدمات معاملات مارجین، به دستکاری بازار متهم شدهاند.
در پایه این مفهوم، جهش قیمتی وجود دارد. جهش قیمتی زمانی رخ میدهد که تقاضا برای خرید یک ارز دیجیتال بالا بوده و عرضه آن محدود باشد. هنگامیکه سری متوالی از تقاضا انباشته شود، جهش سریع قیمتها را به دنبال خواهد داشت. این اتفاق باعث خواهد شد که معاملات استقراضی دیگر به موقعیت فراخوان مارجین رسیده، قیمتها بالاتر و بالاتر رفته و جهشهای قیمتی بیشتری به وجود آید. سر انجام در پایان روز معاملاتی، یک جهش قیمتی باعث نوسانی بزرگ در افزایش قیمت خواهد شد.
بنا به گزارشات، برخی از صرافیها در ایجاد این طعمههای استاپ-لاس (stop-loss) برای جمعآوری کارمزدهای فراخوان مارجین، مشارکت میکنند. با این حال، نهنگها یا همان تریدرهایی که موقعیتهای ویژهای در بازار ایجاد میکنند، اغلب اوقات باعث شرایط بحرانی بازار هستند. برای ایجاد یک جهش قیمتی، نهنگ نیازمند ایجاد موقعیت استقراضی است که بهاندازه حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ کافی بزرگ باشد تا با بهکارگیری بخشی از این موقعیت، یک جهش قیمتی را پدید آورد. سپس بقیه موقعیتهای استقراضی خود را بهتدریج و با برنامهای مشخص در بازار وارد میکند تا روند صعودی قیمت را حفظ کند. درنتیجه ارز دیجیتال موردنظر شاهد افزایشی مصنوعی در قیمت خود بوده و نهنگ موردنظر، روز معاملاتی خود را با سود بسیار بالای بهدست آمده از بازی دادن موقعیت استقراضی خود تمام میکند.
یک بازی حرفه ای
با توجه به دشواریهایی که در ایجاد یک معامله حسابشده مارجین وجود داشته و پتانسیل شدید ضرر و زیان موجود در معاملهها که توسط صرافیها یا معامله گران ایجاد میشود، تعداد محدودی از صرافیها مانند بیتمکس و بایننس معاملات مارجین را ارائه میدهند. این صرافیها اغلب از معاملهگران مارجین درخواست میکنند که مدرکی معتبر از وضعیت مالیشان ارائه دهند. برای صرافیها مناسب به نظر میرسد که این حوزه از دنیای وسیع بیقانون ارزهای دیجیتال را، خودشان قانونگذاری کنند. خطرات معاملات مارجینی که قانونگذاری نشدهاند، این است که فقدان سرمایه در این معاملات میتواند به حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ چند برابر موقعیت اولیه تبدیل شده و نقدینگی بازار ارزهای دیجیتال را در معرض خطر قرار دهد.
مارجین تریدینگ یک بازی حرفهای است که مخاطرات و ریسکهای آن نیز حرفهای میباشد. با این وجود باید آگاه باشید که صرفنظر از تواناییهای تریدینگ شما، بازار ممکن است بر خلاف پیش بینیهای شما حرکت کند. جهشهای مصنوعی قیمت ارزهای دیجیتال حتی ممکن است با تلقین روند صعودی، معامله گران عادی را به دام بیاندازد. البته این جهش مصنوعی بهمحض اتمام معاملات کاذب، بهسرعت فروکش خواهند کرد.
دیدگاه شما